در دوران کودکی در فاصله سنین 3 تا 6 سالگی کودک بیــــشتر تحت تأثیر فشارهای درونی است. علاقه وافری به رنگ دارد و آن را مقدم بر شکل ظاهری میداند. ولی به تدریج هر قدر که از وابستگی او به رنگ کم میشود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ افزودنی مییابد. همچنین هر قدر کودک کوچکتر باشد، رنگهایی که به کار میگیرد زنده تر و با فزونی سن و سال، آموزش مدرسه و تکامل او در راه شناخت منطقی، رنگهایی را که به کار میبرد سرد میکند و رنگهایی را که کمتر خشن هستند بکار میبرد. در کودکستان بیشتر کودکان ترجیح میدهند از رنگهای گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکانی که در خانه تحت نظارت شدید قرار دارند، رنگهای سرد را انتخاب میکنند که در این موارد علت اصلی به مشکلات عاطفی و روانی کودک مربوط میشود. بنا به نظر واهنر Waehner فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موصضوع نقاشی نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل بر گرایشهای ضد اجتماعی است. تجربیات نشان داده است که کودکان سازگار در نقاشیهایشان به طور متوسط از پنج رنگ مختلف استفاده
میکنند. در حالی که کودکان گوشه گیر و یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند از یک یا دو رنگ بیشتر استفاده نمیکنند.
در سنین 11 تا 12 سالگی است که نوجوانان متوجه میشوند که رنگهای اشیاء قابل تغییرند و بنابراین بهتر است که آن ها را زودتر از موقع مجبور به درک این بینش نکنیم زیرا بکارگیری رنگ فقط یکی از عوامل تکاملی و پیشرفت فکری کودک نیست بلکه به عوامل ژرف عاطفی نیز مربوط است.
قرمز: به معنای قدرت، عمل و مردانگی است و به منزله رنگی تنودی و پویشی محسوب میشود که از یکسو مبین نیرومندی امیال و کشانندههاست و از سوی دیگر، خشم و گاهی پرخاشگری را نشان میدهد. قبل از 6 سالگی یعنی هنگامی که کودک
کشانندههای خود را به خوبی مهار نمیکند، از این رنگ بیشتر استفاده میشود. افراط در بکار بستن رنگ قرمز به معنای نیاز به حرکت و وجود یک زمینه تحرک پذیر است.
آبی: معرف حساسیت، دریافت پذیری، هیجان خواهی و درونی سازی است و رنگی است که زنانه که صلح، آرامش سکون و در حد افراطی فعل پذیری و تسلیم را نشان میدهد.
بنفش: ترکیبی از آبی و قرمز یعنی رنگهایی است که دارای رمزگرایی متضاد هستند. چه رنگ آبی گرایش به درونگری و فعل پذیری و رنگ قرمز تمایل به برونگری و عمل را نشان میدهد. بدین ترتیب رنگ بنفش معرف جمع اضداد و تمایل به چیز دیگر است. از زاویهای متفاوت، این رنگ دارای معنای عرفانی نیز هست. اما استفاده افراطی از آن را میتوان نشان اضطراب و وجود تنشهای متناقض دانست.
زرد: معادل نور، شادی و خوشبینی است و به منزله رمز درخشش و گشایش محسوب میشود و میل به مشارکت یا گرایش عمیق به پیشرفت را متجلی میسازد. معمولاً کودکان 9-8 ساله از این رنگ بیشتر استفاده میکنند. به کار بستن افراطی رنگ زرد میتواند به معنای نیاز به آزاد سازی تنشهای درونی باشد.
سبز: آرامی بخشترین رنگها، آرام، ساکن، راضی از خود است. جنبههای مختلف شخصیت به خصوص با حفظ حرکت خود، نیاز به جلب توجه و میل به محبوبیت مرتبط است و از یک سو گرایش به مبادله و ارتباط را نشان میدهد و از سوی دیگر معرف اراده در سطح عمل، پایداری و سرسختی و گاهی نیز بازخوردهای مقاومت و تضاد ورزی است. هنگامی که رنگ سبز بیشتر متمایل به زرد است، درونگری آزمودنی و زمانی که متمایل به آبی و قهوهای است برونگردی او را برجسته میسازد. همچنین رنگ سبز مبین نیازهای حسی و لذت جویی مادی محسوب میشود.
پرتقالی: ترکیبی از قرمز و زرد است، نیروهای حیاتی، برونگری، میل به موفقیت، شادی، نشاط و پویایی است و مانند رنگ قرمز استفاده مفرط از آن تحریک پذیری و آرامی فرد را نشان میدهد اما جنبه پرخاشگری آن کمتر است.
بلوطی: حاوی قرمز است اما قرمز تیره و کدری که حرکت خلاق، نیروهای حیاتی و فعال خود را از دست داده و حسی نگری، غلبه نیازهای ابتدایی و تجسس ایمنی جسمانی را برجسته میسازد.
قهوهای تیره و کدر: با رمزگرایی مقعدی مرتبط است و معمولاً به هنگام یادگیری نظافت توسط کودک مورد استفاده قرار میگیرد. در این مرحله که کودک از بازی کردن با مدفوع خود منع
میشود، با مالیدن رنگهای تیره و کدر روی صفحه کاغذ به نوعی لذت جبرانی دست مییابد و تا قبل از 6 سالگی کم و بیش به صورت وسیعی از طیف رنگ قهوهای سود میجوید. غلبه این رنگ در سنین بالاتر نشان دهنده نوعی واپس روی، امتناع از دادن و نگهداری رمز محسوب میشود و گاهی با بازخورهای نامنعطف در سطح رفتاری یا فکری توأم است.
صورتی: مبین صلح، تعادل و توازن است. این رنگ به منزله قرمز ملایم معرف عاطفهای است که هوای نفس و پرخاشگری است و ملایمت و عطوفت را نشان میدهد.
سیاه: به منزله نفی رنگ محسوب میشود و استفاده مفرط از آن مبین غمگینی و ناامیدی است. بکار بستن محدود آن و کشیدن
لکههای سیاه نشان دهنده اضطراب است. به طور کلی رنگ سیاه در برگیرنده مفاهیم نفی، اضطراب، مرگ و ناامیدی است.
خاکستری یا دودی: یک رنگ خنثی است و چیزی را در سطح عمل یا احساس بیان نمیکند. اگر کودک از رنگ آمیزی خاکستری به صورت گسترده استفاده کند میتوان فرض کرد که وی در بیان احساسات یا در گذار به عمل با مشکلاتی مواجه است. بر اساس بررسی چندین نقاشی متوالی امکان تعیین دقیقتر وضعیت کودک وجود خواهد داشت.
معنای رمزی رنگها توسط بسیاری از مؤلفان مورد بررسی قرار گرفته است و در حد خطوط کلی میتوان گفت که غلبه رنگهای گرم (قرمز، پرتقالی، زرد، صورتی) منعکس کننده گرایش به برونگری، جستجو تماس و مبادله است در حالی که بکار بستن رنگهای سرد (آبی، سبز، خاکستری، سیاه) گرایش به درونگردی، فاصله جویی یا کمرویی را نشان میدهد.
فقدان رنگ در نقاشی مبین خلاء عاطفی با ناتوانی در برونریزی عاطفی است. فضای سفید نقاشی مبین نگفتنیها، سکوت و رؤیا پردازی است. بنابراین گسردگی نواحی سفید نشان دهنده اهمیت زندگی درونی، گرایش به خیالپردازی و یا مشکلات فرد در تسلط بر واقعیت هستند اما باید سن آزمودنی در نظر گرفته شده و تفسیر با احتیاط توأم گردد.
سفید بودن بخش عمدهای از نقاشی به معنای رمزی ممنوعات و قلمرو سکوت گذاشته شده است. یک بخش سفید گسترده بین دو نفر فاصله رمزی بین آن دو را نشان میدهد.
بالعکس هنگامی که تمامی نقاشی از رنگ پوشیده شده است و هیچ ناحیه سفیدی دیده نمیشود میتوان فرض کرد که آزمودنی به صورت تام و تمام تابع عوامل محیط و دارای واکنشهای بلافاصله و لحظهای است. شدت و گستره پر کردن صفحه با دورههای تحول نیز مرتبط است. پر کردن نظامدار صفحه کاغذ بر اساس ترسیم عناصری مانند باران، برف، لکه های مختلف میتواند دارای اثری اطمینان بخش باشد. بدین معنا که فرد میکوشد تا مجموعه فضا را با از بین بردن خلاء که شامل فقدان، نیستی یا لایتناهی است در اختیار گیرد و احساس مهار کردن جهان را به دست آورد. افراط در بکار بستن این شیوه مبین تنش یا اضطرابی است که باید بر اساس بررسیهای گستردهتر به علت آن پی برده شود.
همخوانی پارهای از رنگها با یکدیگر نیز واحد معانی مشخصی است:
قرمز و سیاه: خشونت و اضطراب
زرد و قرمز (یا نارنجی): اجتماعی خواهی
قرمز و سبز: دو سوگرایی، خشم
کلمات کلیدی: